...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

!!!صبرت که تمــــــوم شد نـــــرو ... معرفت تازه از اینجــــــــا شـــــــــروع میشه!!!

...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

!!!صبرت که تمــــــوم شد نـــــرو ... معرفت تازه از اینجــــــــا شـــــــــروع میشه!!!

باران...

⇣باران که میبارد⇣
♛باید آغوشی باشد♛
↙پنجره ای نیمه باز↘
♪موسیقی♪
⇜بوی خاک⇝
◢سرمای هوا◣
⇣باران که میبارد⇣
✔ باید کسی باشد
از جنسِღ توღ
⇩زیر یک چتر⇩
↖با قدم های آهسته
↙محو یکدیگر !
نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا ... شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 21:58

هی دختر.....

بیا میخواهم رازی را بگویم....

پسرها عروسک ندارند!

دردو دل کردن را یاد ندارند!

نگاه کن....

فقط بلدند اسباب بازی هایشان را پرت کنند!

پسر ها اشک هم ندارند!

می ترسند مردیشان زیر سوال برود...

می شنوی؟

ته صدایش گریه ای بی صداست.....

با یک اغوش ساده قلبش را بدست اور......

میدانم از پسر ها ناراحتی،

میدانم جرزنی می کنند!

حرف بد میزنند......

بازی بلد نیستند......

انها تقصیری ندارند!

کسی او را مثل تو ناز نداده!

دخترک......

پسرها نمی شکنند مگر......

به دست دخترکی......^-^

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد