تعمیرگاهی باید ساخت از آغوشت
برای وقت هایی که حالم بدجور خراب است …
دیگر چیزی نمیخواهم اغوش تو باشد و شانه های تو به دنیا می گویم خداحافظ من دنیایم را پیدا کردم...
قاعده ها را می شکندساده دوست می داردزود می بخشدآهسته می بوسدو از چیزهای کوچکی که لبخند می آورند،تاسف نمی خورد !زیراعشقمی داند که زندگی کوتاه است
دیگر چیزی نمیخواهم
اغوش تو باشد و شانه های تو
به دنیا می گویم خداحافظ
من دنیایم را پیدا کردم...
قاعده ها را می شکند




ساده دوست می دارد
زود می بخشد
آهسته می بوسد
و از چیزهای کوچکی که لبخند می آورند،تاسف نمی خورد !
زیرا
عشق
می داند که زندگی کوتاه است